ریحانه ریحانه ، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

برای ریحانه

ریحانه عزیزم یک ساله شد

سلام به همه شما همراهانی که توی این مدت یک سال با حضورتون ونظراتتون دل ما رو شاد کردین بله دیگه ریحانه خانمی مامان یک ساله شد خدا رو شکر عزیز دلم تولدت مبارک       وبعد در اولین فرصت عکسهای تولد خوشگل خانم رو میزارم ان شالله ...
22 مهر 1392

ریحانه جونم و هنرهاش

عزیز دل مامان دیگه حالا که در اواسط ماه یازدهم هست از یک ماه پیش راه افتادن و چهار دست و پا به همه جای خونه سرک میکشن وگاهی هم برامون یه دستی میزنن و به قول قدیمیها دست دستی می کنن افتخار میدن بهمون خوشگل مامان خیلی بامزه شده بعضی وقتها یه کارهایی می کنه خنده دار یهو وسط چهار دست وپا سرش و میزاره زمین از بین دوپاش مارو نگاه می کنه و می خنده دیگه این بود یه گوشه ای از هنرهای دختری ما اینم از یه لحظه حرکتش که تا من و دید وایساد...بلاچه ...
10 مهر 1392

روزهای زندگی من و دخترم

سلام دلم می خواست از لحظه لحظه های زندگی ریحانه بنویسم اما ماشاالله اونقدر کار برای آدم درست می کنه که وقت نمی مونه برای نوشتن الان که فرصت کردم دختری خوابه وهم اکنون ودقیقا یک هفته دیگه میشه چهارماهه قربونش برم یه خرده گردنش سفت شده و با دستهای کوچولوش یه چیزهای سبکی رو می گیره بعضی وقتها کار جالبی که می کنه دستهاش رو میاره  جلوی صورتش یه نگاهی بهشون می کنه بعد شروع می کنه به مکیدن اونقدر بامزه این کارو می کنه که می خوام خودش و بخورم     ...
16 مرداد 1392

دخترناز نازی من

دختر نازم خوشگل مامان دومین دندونشم دراومد دیگه کم کم داره دخترم به جمع کباب خورها می پیونده و بسی خطرناک شده از این جهت که جرات نمی کنیم چیزی بدیم دست خانم خانمها ....به سرعت برق یه گاز میزنه وبعدهم میپره گلوش و باید بریم سراغ کمکهای اولیه و از خفگی نجاتش بدیم دیگه اینم از مصائب دندون داری دیگه  
16 مرداد 1392

جشنواره اولینها

سلام با کلی تاخیر دخترم وقت برای من نمی زاره که بیام و اینجا چیزی بنویسم ریحانه عزیزما از اواسط 8ماهگی نشستن را آغاز نمودن ودیگه میشنه البته دورش باید کلی بالشتک و کوسن بزاریم که یکهو سقوط نکنن   وحالا هم که دراواسط9ماهگی هستن دندونهای نازدخترم نیش زده بیرون الهی قربونش برم داره دندون درمیاره اینهم از خبرای دست اول واولینهای ریحانه خانم بعد اینکه دخترم دیگه کم کم همه چیزهای مجازی که می تونه بخوره رو نوش جون می کنه البته با کلی غر غر چون طبق روال همه بچه ها اصلا غذا نمی خوره ولی هرچیز به دردنخوری رو میگه بدین بکنم توی دهنم وای خدا کی این فسقلیها عاقل میشن ...
1 تير 1392

عشق مامان

  من باتو خوشحالم بی تو غمگینم وقتی دستهامو میگیری حس خوبی دارم اونقدر خوب که می خوام پرواز کنم عزیزدل مامان خیلی دوست دارم فردا هفت ماهه میشی قربونت برم الهی 100ساله بشی دختر نازم کم کم زرده تخم مرغ می خوره ماست می خوره ولی با جنگ و دعوا کاش می فهمیدم چرا بچه ها اینقدر بد غذا هستن؟     ...
21 ارديبهشت 1392

اولین غذای زندگی2

سلام دوستان عزیز ببخشید اینهمه تاخیر من رو دیگه گردوندن زندگی و بچه داری حسابی وقت گیره   ریحانه عزیزم از 5ماهگی غذای کمکیش رو شروع کردم با فرنی و حریره بادوم وحالا که دخترم شش ماه و نیم شده سوپ می خوره پوره می خوره فرنی و سرلاکم می خوره این دومی زیاد کیفیتش خوب نشد ...
8 ارديبهشت 1392
1